آنیساآنیسا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

((( آنیسا مانند عشق)))

یک شب بدون بابایی

سلام نازنینم  امشب بابایی تنها رفت اصفهان وفرداشب هم قراره برگرده  آخه پسر خاله بابایی فوت کرده واون مجبور بود به خاطر مراسم به اصفهان بره .با اینکه خییییییییییلی دلم میخواست باهاش برم ولی ترجیح دادم تا ماه دیگه مدت زیادتری رو برم وبنابراین امشب من به همراه دختر خانم ناز وخوشگلم تنها هستیم .الان ساعت 1و15 دقیقه نیمه شبه وتو در خواب نازی ولی من اصلا خوابم نمیاد .توی این چند سال زندگیمون اولین شبه بدون حضور بابایی میخوابیم شاید هم برای همین بی خوابی زده به سرم وتصمیم گرفتم سری به وبلاگت بزنم وبنویسم .تا حدود1/5ساعت پیش خانم رشیدی ودختر خوبش سحر پیشمون بودن وباهم کلی گفیم وخندیدیم وتو بازی کردی وحسابی بهت خوش گذشت .بابا کامران فر...
15 دی 1390

شب یلدای ما

سلام عشق زندگی من  دیشب شب یلدا بود .سومین شب یلداست که شیرینی حضورت رو حس میکنم ولی اولین یلدابود که من وتو بابا کامران در کنار هم بودیم .چون دوسال پیش ما اصفهان بودیم وبابایی تنها آبادان یلدارو سرکرد. خییییییییییییییییییییلی بهمون خوش گذشت وکلی عکس انداختیم . همنفس تمام لحظه هایم : چه قدر زیباست زندگی در کنار تو .چه قدر دلنشین است شنیدن صدای خنده تو . چه قدر دوست داشتنی ست لحظه های دیدن تو . چه قدر آرامش بخش است نوازش کردن تن تو . چه قدر لذت بخش وشیرین است صحبتهای کودکانه ونامفهوم تو . چه قدر خاطره انگیزاست شیطنهای تو . چه قدر دل انگیز وزیباست لبخندهای صبحگاهی تو . درکنارت شادم وشادمانه به زند...
13 دی 1390

بیست و یک ماهگی

بیست ویک ماه است زندگی ام زیباتر شده است واحساسم شیرین تر  بیست ویک ماه است لبانم خندان تر شده است ودلم شادتر  بیست ویک ماه تمام است فرشته ای درکنارم است ولحظه به لحظه با همیم .فرشته ای پاک وبی آلایش که باهم نفس میکشیم .با هم میخندیم .باهم گریه میکنیم .با هم بازی وشادی میکنیم وبا هم عاشقانه همدیگر را در آغوش میکشیم . بیست ویک ماه است مادر شده ام وبا تمام وجودم به گل باغ زندگی ام عشق می ورزم . چه قدر زیباست این دقایق با هم بودن ودرکنارهم خندیدن .چه قدر زیباست حس خوب مادر بودن تمام خستگی روزانه ام با مامان گفتنش تمام میشود . خدایا توانی به من بده تا درکنار دخترکم بمانم .تکیه گاه لحظه به لحظه زندگی اش باشم خدایا مرا با ا...
12 دی 1390
1